...Dear Diary

...Dear Diary

Diaries of a Divergent
...Dear Diary

...Dear Diary

Diaries of a Divergent

اندر مزایای آش خوری!!!

امشب رفتیم خونه ماماجی اینا!خالهژوری آش درست کرده بود چه آشی!اصن نمیدونی عالی بود!بعدم طبق معمول نوبت من بود که بیام قابلمه رو بلیسم یه خورده تعارف کردم بعد که هیچ کی طرفدارش نبود منم از خدا خواسته قابلمه و بشقابو و ملاقه رو لیس زدم!بشقابه که دیگه برق میزد ولی قابلمه رو اگه بگم برق میزد اغراق میشه!

بعدشم که کلا خوشحال و شاد و شنگول به سان خرگوشی با سبد هویجش در دشتی سبز می چمیدیم برای خودمان!

البت اون آخر ماماجی عزیز یه ضدحال حسابی زدن کلا رفتیم تو فاز غمناک اگه سان خرگوشیشو بخواین به سان خرگوشی که آقا گرگه علاوه بر سبد هویجش قراره دو روز دیگه خودشم یه لقمه چرب کنه!

الانم سوراخ گشتیم در ناحیه دست!توسط مثال زنده و آدم سان آقا گرگه(آبجی خرمو میگم که بزرگتره!)و در ناحیه شکم و کمر وپا و کلا آبکش گشتیم!ولی خب دارم براش!!!!!!!!!!!!!!!!!

باید منتظر انتقام اژدها باشه!!به سان انتقام امروز ظهر!!!فردا ظهر وقتی خوابه آفگارد و کریتیکال(critical) و تنها گیرش میارم  چهار چنگولی میرم تو شکمش انقد قلقلکش میدم تا سر حد مرگ که به سان کوفته،قلقلی بشه بعدم مثل تام 10 چنگولی میرم تک تک موهاشو میکنم بشه مثل گوسپند پشم زده!!!بعلهههههههههه!!!!!!!!!!!!!په چی فکر کردین با خودتون؟!ما اینیم دیگه!

امشب داشتم به یه خاطره ی خوب فکر میکردم یه چیزی مثل همون alternative life تو TVD ولی خب این فرق داشت نه الهامات بود نه توهم که تجربه ش کنم بیشتر تخیل بود ولی انگار که واقعا تجربش کردم چون هم اون روز و هم امشب که بش فکر میکنم همون احساسه خوب بم دست میده در واقع خودم درستش کردم تک تک لحظاتشو،حرفارو،مکان هارو همه و همه رو تصور کردم انگار که واقعا دارم تجربشون میکنم و جزوی از خاطراتمن!من بودم و یه دوست خیلی صمیمی که تو واقعیت وجود نداره آدمش چرا ولی دوست صمیمیم نیستیم تقریبا میشه گفت الان دیگه دوستمم نیس!ولی خب خیلی خوش گذشت کارایی رو کردیم که دوست داشتم با بهترین دوستم بکنم حرفایی که زدیم جاهایی که رفتیم دقیقا همونایی بود که میخواستم چیزی که فکر کنم به هیچ وجه تو این دنیا اتفاق نیفته!خوشحالم که حداقل یک بار حتی تخیلی همچین تجربه ای داشتم دقیقا همونی بود که میخواستم!

پی نوشت:تلاش نکنین بخونین،نمی فهمین!

-.- .... --- -.. .- .. .- / .- --.. .- - / -... . / -.- .... .- - . .-. / - .- -.- / - .- -.- / --. --- .-.. .- -.-- . / .- .-.. -- .- -. / .... .- - .- / .- --. . / -... . / -.- .... .- - . .-. / -.. --- .- -.-- . / -- .- -. / -. .- -... --- --- -.. / -... . / -.- .... .- - . .-. / -... --- .-. -.. . / .- .-. --. .- -. - .. -. . / -- --- .... . -- - .- .-. / .- --.. / .... .- -- . -.-- . / .. -. .- / -... . / -.- .... .- - . .-. / --- --- -. / -.-. .... . . --.. .- -.-- .. / -.- . / -.- .... --- -.. . - / -- .. -.. --- --- -. .. / -- .- -.- .... ... --- ... .- -. / .. -. / --. .... --- ...- . / -.-- . / - .- -.- .... .- -.-- --- .-.. .. / -.- . / -- .- -. / -.. .- .-. .- -- / -.- . / -- .. -.. --- --- -. .- -- / -... . .... - .- .-. / .- --.. / -- .- .-.. / -- .- -. .- -- / ...- --- --. --- --- -.. / -.. .- .-. . / ...- .- .-.. .. / .... .- -- .. -. .- -- / -... .- ... .- -- . / -- .- -- -. --- --- -. .-.-.-


پستم یه دفه پاک شد مجبور شدم دوباره بنویسمش!یه جاهاییش یادم رفت ولی سعی کردم مثل قبلی باحال باشه!

تا بعد...

نظرات 3 + ارسال نظر
Herro! سه‌شنبه 24 تیر 1393 ساعت 00:44

Un akharesh CHIIIIIIIIIII SHODEEEEEEEE?
Man enteghame ezhdehayiro nadidam, khode ezhdehasham nadidam che brese be enteghamesh, hala khod danid. :D

شما ندیدی که ربطی نداره نباشه!بوده!شما چشم بصیرت نداشتی!
چشم ها را باید شست!(اول نوشتم پشم هارا باید شست!بسی خنده رفت...از این جمله خوشم میاد!)
برو چشماتو آب بکش هم اژدها خواهی دید هم انتقامشو!

ضحی دوشنبه 23 تیر 1393 ساعت 19:27

منم آش خواست

امیدواریم به آش رویاهایت برسی!

گبر و ترسا و مسلمان هر کسی در دین خویش


قبله‌ای دارند و ما " زیبا نگار "خویش را



گر مراد " خویش " خواهی ترک وصل ما بگوی


ور مرا خواهی رها کن " اختیار خویش " را



دوستان گویند " سعدی " دل چرا دادی به عشق

تا میان خلق گم کردی " وقار خویش "را



ما صلاح خویشتن در بی‌نوایی دیده‌ایم


هر کسی گو " مصلحت " بینند کار خویش را‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد