...Dear Diary

...Dear Diary

Diaries of a Divergent
...Dear Diary

...Dear Diary

Diaries of a Divergent

یه پست واسه خودش! امیدوارم بخونه!♥

◥ کُـن‌کـور ◣ :
✔ یعنی آدم‌های 18 - 19 ساله را از زندگـے کور کن
✔ و زندگی‌شان را محدود کن به 235 تست ناقابل !
❥✫❥
امّا کسی نمی‌فهمد در میان ریاضی و فیزیک آنچه قابل است تویــے ؛
تویی که 【 بِیُمنِهِ رُزِقَ الوَری 】 ...!

❥✫❥
■ چه فایده که دینی را صد بزنیم و نمازمان بی‌حس نیاز باشد؟‌
■ عربی را محدود کنیم به تست،
■ و قرآن را هم به طاقچه‌ی قدیمی خانه مادربزرگ...‌

اسمش را دُرست گذاشته اند : کُن‌کور!

کاش! تــو را مثل درس‌های کُن‌کور،
آن قدر مرور می‌کردیم
تا باورمان می‌شد که 【 خواهــے آمد ... 】 !

♥ یا اباصـــالح المهـــدے ؛ ادرکنـــے ...

ღღღღღღღღღღღ

♡اللّهُمـَ عجّل لوَلیکـَ الفَرَج♡



منبع: www.samfoniemarg.blogfa.com

مرسی واقعا... :(

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

...Too tired to

...Never mind

I'm Bored

دارم دیوونه میشم! T_T T_T T_T

چرا همه چی این جوریه؟!

ضحی که وبشو تخته کرده و هیچ خبری ازش ندارم!!! داره دیوونه م میکنه!

عارتی که هر صد قرن می آپه! نظرم تایید نمیکنه! یه مدت سر میزد ولی باز من نبودم و الانم که تو عمود محوه!

الهه هم که معلوم نیس کجا غیبش زده!!!

خدارو شکر سوهان هنوز هست ولی من چون پستای قبلیشو نخوندم منتظرم تا سر فرصت بشینم عین بچه آدم بخونم!

گیلدورم که صدساله خبری ازش نیس!

وایتی هم که تو آردا یه بار وسطا بهمن رفته بود و میخواست بره راهیان و این آخرین خبریه که دارم!

اصلانم تا جایی که آخرین بار چک کردم خیلی وقت بود آپ نکرده!

دخترخاله وایتی هم هم چنین صد قرن از آخرین آپش میگذره!!!

کسی جا نموند؟!

آهان!!! سپیده و عاطفه و کرکس زالو خور( اسمش یادم رفت ببخشید!!! { اسمایلی شرم و سرخ شدن در حد بی نهایت!} )یادم رفته باس بزارم همراه وب سوهی بخونم!

بچه ها مدرسمونم که برن به درک!!! اصن حال و حوصلشونو ندارم!

به امید شما بودم که گویا اینجام خبری نیس!!!!

وای!!!!

الان حال شرلوکو دارم!

I'm BORED!!!!!!!!!!!!

پی نوشت: به دلایلی سرم داره گیج میره! چشام میسوزه و پاها و دستام گز گز میکنن و گاهی بی حس میشن! مخمم به زور کلماتی که تایپ میکنمو پردازش میکنه! به نظرتون دارم می میرم؟!؟!

چه گلی(gel not gol) به سر فردا بمالم؟!

+فردا امتحان ادبیات و پرسش زمین←I'm Dead!!! I'm Doomed!!! I'm cursed!!!

Sh****************it

دلم برا Bloody Hell ران تنگ شده!!!

+خوابم میاد! لذت یه خواب تابستونی تا لنگ ظهر به دلم مونده! پتوی پشم شیشه ای تپلی گرم و نرمم بدجوری وسوسم میکنه و چشام که به زور بازشون نگه داشتم به بالشم که منتظرمه زل زدن! از یه طرف میخوام زودتر بگذره تا شب شه و بخوابم و از یه طرف نه چون نمیرسم تمام کنم!

از یه طرف منتظر عیدمو از یه طرف از سال جدید ناراحتم به همون دلیلی که خودم میدونم و دلیل دیگشم اینه که هیچ خوش ندارم هیفده سالم شه! اینم به همون دلیلی که خودم میدونم! لعنت!!!

فعلا بهتره برم! عقبم و زیاد سر همه رو درد آوردم!

به عنوان آخرین حرف از مدرسه و ما یحتواش به جز گل و گیاها و درختاش متنفرم! 

دلم برف میخواد یا بارون یا یه باد که بیاد از اون مدرسه کذایی برم داره ببره! ببره تا یه جای دور! نمیدونم کجا ولی ماجراجویی رو دوست دارم! هرجاهم باشه از این جا بهتره!

یه خیالبافی قشنگ سر یه زنگ زشت یکی که بیاد زمانو مثل اون سریاله پسره که ساعت جادویی داشت بایستونه و برم داره ببردم به یه سفر ماجراجویانه! خودمون دوتایی بعد برم گردونه به همون کلاس کذایی قبل از دوباره شروع کردن زمان من میرم و رو صورت معلممون نقلشی میکشم و بعد برمیگردم سر جام میشینم به همون حالتی که بودم بعد تیک تاک زمان دوباره شروع میشه و صدای یه خنده کلاسو برمیداره و قیافه ترسان و متعجب معلممون که مونده قضیه چیه!!!

این تمام خیال پردازی من سر زنگ زبان فارسی بود!

جدیدنا خستم به خیلی از عادتایی که برام مهمن عمل نمی کنم! خوابم میاد فقط همین! بعد یه استراحت یه کم طولانی خوب میشم فقط وقت میخوام!

اسم یه بازیگره که قیافش تو ذهنمه یادم نمیاد همینطور فیلمشو! رو اعصابمه!

از همشون خستم فقط همین! 

بعضی چیزا موقع نوشتن یادم رفت! اینم رو اعصابمه!!!

ببخشید که انقد پراکنده نوشتم! لطفا تحمل کنین! باور کنین تو ذهنم از اینم بدترن!!!

فردا نیز بگذرد... شب همگی خوش!