...Dear Diary

...Dear Diary

Diaries of a Divergent
...Dear Diary

...Dear Diary

Diaries of a Divergent

متنفرم!!!

من تو جای دیگ ای دنبالش نگشتم ولی دنیای واقعی من مزخرفه کثیفه و خجالت آور و انسان های لعنتی که بوی گند تعفنشون همه جارو پر کرده که هزاران بار ای کاش انسان نبودم حالمو به هم میزنن! حالم از حماقت این مردم به هم میخوره! متنفرم متنفرم متنفرم ای کاش...

دنیای واقعی من هیچ چیز جذابی نداره! همش پر از محدودیتایی که این مردم احمق درست کردن منظورم اصن حجاب و این جور چیزا نیس منظورم چیزای دیگ ای که حوصله ندارم یه بار دیگه مرورشون کنم تا اینجا بنویسمشون! من تو دنیای واقعیم یه دختر کاملا عادیم تنها چیز جالبی که ممکنه از روی اتفاق باشه و به احتمال خیلی زیاد خودم الکی بزرگش کردم تا دلخوشیم باشه اینه که به هرچی فکر میکنم میاد! البته نه هرچی چیزای جزیی و نامهم!

تو دنیای واقعیم من یه دختر با قیافه متوسط و یه کم عجیبم که خیلی کوچیک تر از سنش به نظر میاد خب چون ابروهاشو نمیگیره آرایش نمیکنه و به طور کلی هم کوچیکتر به نظر میاد!

تو دنیای واقعی سارا بلد نیس چطوری باید درست تو اجتماع رفتار کنه که عجیب نباشه یا چجوری بایدحرف بزنه تو دنیای واقعی سارا حتی یه دوستم نداره میفهمی حتی یه دوست عادی یه دوست الکی که دو ماه بعد حتی اسم همو یادشون نیادم نداره!

دنیای واقعی من پر از بدشانسی پر از چیزای ناراحت کنندس پر از اتفاقای بده پر از ناراحتیه! دنیای واقعی سارارو خوشحال نمیکنه حتی وقتایی که سارا خوشحاله رو هم خراب میکنه نمیزاره سارا خوشحال بمونه!

پس بگوسارا بایدبه چی این دنیای واقعی دلگرم بمونه؟!

به چیش؟!

ولی تو نمیفهمی!

چون اگر میفهمیدی از همون اول یهویی ول نمیکردی یهویی یادت نمیرفت شاید من دارم قضاوت غلط میکنم شاید ولی...

ولش کن!

مهم نیست!

فقط ممنونم که از کناراون پست همونجوری رد نشدی!

دنیای واقعی اصن قشنگ نیس!

دنیای واقعی دنیای واقعی پر از قوانینیه که خودمون برا خودمون ساختیم قوانین پوچ، بی معنی، مسخره!

دنیای واقعی پر از آدم بزرگای نفرت انگیزه!

من نمیخوام بزرگ شم!

نمیخوام مثل اونا شم!

نمیخوام یادم بره!

نمیخوام فرار کنم از چیزی که ناراحتم میکنه تا فقط زندگیمو ادامه بدم!

هیچکی فراموش شدنو دوس نداره!

شاید دوس ندارم واسه اینکه خودم میدونم چجوریه!

البته عموما میتونم حس کنم ولی خب این یکی رو واقعا حس کردم!

نمیخوام نمیخواستم دنبال اون چیزا برم ولی رفتم و عین خر پشیمونم!

ولی من بزرگ نمیشم!

هرچقدرم دنیا مسخره بازی دربیاره!

قبول دارم عوض شدم تو این یه سال با این همه این اتفاقای گندی که افتاد ولی یه جایی اون ته ها هنوزم هس لااقل امیدوارم!

امیدهای واهی دل خوش کردن به چیزایی که قرار نیس اتفاق بیفتن!

این دنیای منه!

فک کنم کابوس خیلیا باشه!

پس تو بگو هیجده سال صبر کافی نیس؟!

تا کی باید منتظر بمونم؟!

تا وقتی که برای همه چی دیر باشه؟!

وقتی که با حسرت بمیرم؟!

نه من نمیزارم این اتفاق بیفته من نمیخوام سی سالم بشه و تازه به چیزایی برسم که آرزوشونو داشتم از وقتی 11 سالم بوده و اگه این محدودیتا نبود همون موقع میتونستم بشون برسم، برسم!

دنیای واقعی مزخرف و آشغاله!

ازش متنفرم!

نظرات 1 + ارسال نظر
Always upset شنبه 9 مرداد 1395 ساعت 05:19 http://oonrooz.blogsky.com

درسته زیاد بود همشو نخوندم ولی تا قسمتی ابری خوندم و اگه قابل بدونی از من به شما یه نصیحت مسائل زندگیو زیاد جدی نگیر یا کلا فراموش کن یا اگه نتونستی فراموش کنی حلش کن تا راحت باشی
درضمن گفتین حتی یه دوست واقعی هم ندارید خب تا یه حدی میشه گفت بهم شبیه هستیم
درضمن خوشحال میشم به وبلاگم سر بزنید

:///

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد