ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
دختر: می دونی فردا عمل قلب دارم ؟
پسر: آره عزیز دلم . . .
دختر: منتظرم میمونی ؟
پسر رویش را به سمت پنجره اطاق دختر بر میگرداند تا دختر اشکی که از
گونه اش بر زمین میچکد را نبیند و گفت ، منتظرت میمونم عشقم . .
دختر: خیلی دوستت دارم . .
پسر: عاشقتم عزیزم . .
بعد از عمل سختی که دختر داشت و بعد از چندین ساعت بیهوشی کم کم
داشت ، به هوش می آمد ، به آرامی چشم باز کرد و نام پسر را زمزمه کرد
و جویای او شد ..
پرستار : آرووم باش عزیزم تو باید استراحت کنی . .
دختر: ولی اون کجاست ؟ گفت که منتظرم میمونه به همین راحتی گذاشت
و رفت؟
پرستار : در حالی که سرنگ آرامش بخش را در سرم دختر خالی میکرد رو
به او گفت ؛ میدونی کی قلبش رو به تو هدیه کرده؟
ادامه مطلب ...