OOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOO]
این توپ گوتزه بود که رفت تو دروازه اون رومرو!!!!!!!!!
دارم از خوشحالی دق میکنم!باورم نمیشه بعد از این همه سال!!!!!بالاخره انتظارای من و خواهرم داده شد!!!کاش میشد اشک شوق بریزم مثل این طرفدارای دو آتیشه نه این که نباشما!اشک دم مشک نیستم!!!حالا مجازی میگرییم!!no problem!
خو دیگه بسه!یه دستمال بدین من فین کنم توش!یه لطفی کنین دوتاش کنین اشکامم پاک کنم!
دقیقه ی 113 گل گوتزه!!!میخوام بغلش کنم بعد عین احمقا آخر بازی بپریم رو یه بدبختی!!!
نویرم دستکش طلا گرفت!!!جلو دخملاش سرافراز شد بچم!
مسی با این که تو این بازی طرفدارش نبودم چون مسلما آلمانو از خیلی قبلتر دوست داشتم ولی تا قبل از این بازی طرفدارش بودم!
واقعا مرسیییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی!!!!!!!!!!!!!!(لطفا تصور کنین دارم داد میزنم البت درونی!چون الان مردم خوابن از جمله مامانم که چند دقیقه قبل رفت لالا!
)مخاطب مرسی هم با توجه به ترجمه حرفم تو اون پست قبلیمه لوطفن اشتب نکنین!
وای چقدر خرکیفم من امسال جام جهانی!!!!!همه تیمای مورد علاقم اول،دوم،سوم شدن!!!
اول آلمان با مولر،شوان اشنایدر،کلوزه،مهم تر از همه نویر،شورله(جوجو!)گوتزه،مرتساکر،کلا همشون دیگه!
دوم آرژانتین با مسی!و شاید رومرو!
سوم هلند با سیلسن(هدفون تو گوش آدامس جو!)
آخی یوآخین به قول خواهرم چقد خوشحال بود!از اخراج نجات یافت با این بردش واقعا کارش عالی بود بچه ها امسال گل کاشتن!شوان آخیییی!داغونش کردن کثافتا!
داور عوضی فک کنم با مسی تبانی کردن اون جاییکه درگوشی حرف زدن!
ولی خب آلمانا هم بی جواب نزاشتنشون هم جواب خون اشنایدرو دادن هم جواب گوشت چرخ کرده شدن مولرو هم جواب ناداوری های اون داورو!
ضحی یاد شعرت افتادم واسه همین میزارمش:
داور را باید زد
داور را باید کشت
دست داور را شکاند
زد بر دو بازویش
زد بر دو زانویش
با دو دست نیرومند
بایدا زد ضربه ای
کنار شقیقه ای
داور را باید زد
داور را باید کشت
زیر باران باید
حساب او را رسید
خب من زود عکسارو بزارم برم بخوابم تا داد آبجی گرام در نیومده!
اینم از عشقام!!!
من مطمعن(خودم میدونم غلطه یافت نشد رو کیبورد!)بودم اگه دفه قبل اون هشت پای خر تضعیف روحیه نمیکرد میبردن حقش بود بخورنش اگه نمیخوردن خودم میادم نصفش میکردم هشت پای خر!
روحش شاد برای آرامش خاطر عزیز از دست رفته لطفا یه صلوات ختم کنید!روحش شاد و یادش گرامی!امیدوارم غذای خوشملی بوده باشه!
ببخشید یه خورده طولانی شد یهویی داره یادم میاد!
مولر عزیزم تو بازی با برزیل چقد خوشحال بود خطا میکرد میخندید!گل میزد میخندید!گل میزدن میخندید!گل خوردن اون آخر بازم می خندید!نویرم تازه خندید وقتی گل خوردن!روش خطا میشدم میخندید!کلا خوشحال بود برا خودش!
نویر بدبخت که تو این دوتا بازی آخر دو بار داغون شد!واقعا دستکش طلا حقش بود!مسی هم توپ طلا گرفت که اونم حقش بود کلی تو این جام زحمت کشید بدبخت البت دوست داشتم به مولر یا کلوزه(بیشتر مولر!)می رسید ولی خب...
راستی گوشی خریدم کلا امشب خیلی خوشحالم!کلیم کتاب تست البت شخص نا خوشایندی(یکی از دوستان(اگه بشه بش گفت دوست ترجیحا هم کلاسی))رو دیدم ولی مهم نیس!
حالا بحث کنکور بماند برا وقتی دیگر!
حتما ببینین!حجمش خیلی کمه ولی خیلی باحاله!شیره آلمان شیره!
امشب رفتیم خونه ماماجی اینا!خالهژوری آش درست کرده بود چه آشی!اصن نمیدونی عالی بود!بعدم طبق معمول نوبت من بود که بیام قابلمه رو بلیسم یه خورده تعارف کردم بعد که هیچ کی طرفدارش نبود منم از خدا خواسته قابلمه و بشقابو و ملاقه رو لیس زدم!بشقابه که دیگه برق میزد ولی قابلمه رو اگه بگم برق میزد اغراق میشه!
بعدشم که کلا خوشحال و شاد و شنگول به سان خرگوشی با سبد هویجش در دشتی سبز می چمیدیم برای خودمان!
البت اون آخر ماماجی عزیز یه ضدحال حسابی زدن کلا رفتیم تو فاز غمناک اگه سان خرگوشیشو بخواین به سان خرگوشی که آقا گرگه علاوه بر سبد هویجش قراره دو روز دیگه خودشم یه لقمه چرب کنه!
الانم سوراخ گشتیم در ناحیه دست!توسط مثال زنده و آدم سان آقا گرگه(آبجی خرمو میگم که بزرگتره!)و در ناحیه شکم و کمر وپا و کلا آبکش گشتیم!
ولی خب دارم براش!!!!!!!!!!!!!!!!!
باید منتظر انتقام اژدها باشه!!به سان انتقام امروز ظهر!!!فردا ظهر وقتی خوابه آفگارد و کریتیکال(critical) و تنها گیرش میارم چهار چنگولی میرم تو شکمش انقد قلقلکش میدم تا سر حد مرگ که به سان کوفته،قلقلی بشه بعدم مثل تام 10 چنگولی میرم تک تک موهاشو میکنم بشه مثل گوسپند پشم زده!!!بعلهههههههههه!!!!!!!!!!!!!په چی فکر کردین با خودتون؟!ما اینیم دیگه!
امشب داشتم به یه خاطره ی خوب فکر میکردم یه چیزی مثل همون alternative life تو TVD ولی خب این فرق داشت نه الهامات بود نه توهم که تجربه ش کنم بیشتر تخیل بود ولی انگار که واقعا تجربش کردم چون هم اون روز و هم امشب که بش فکر میکنم همون احساسه خوب بم دست میده در واقع خودم درستش کردم تک تک لحظاتشو،حرفارو،مکان هارو همه و همه رو تصور کردم انگار که واقعا دارم تجربشون میکنم و جزوی از خاطراتمن!من بودم و یه دوست خیلی صمیمی که تو واقعیت وجود نداره آدمش چرا ولی دوست صمیمیم نیستیم تقریبا میشه گفت الان دیگه دوستمم نیس!ولی خب خیلی خوش گذشت کارایی رو کردیم که دوست داشتم با بهترین دوستم بکنم حرفایی که زدیم جاهایی که رفتیم دقیقا همونایی بود که میخواستم چیزی که فکر کنم به هیچ وجه تو این دنیا اتفاق نیفته!خوشحالم که حداقل یک بار حتی تخیلی همچین تجربه ای داشتم دقیقا همونی بود که میخواستم!
پی نوشت:تلاش نکنین بخونین،نمی فهمین!
-.- .... --- -.. .- .. .- / .- --.. .- - / -... . / -.- .... .- - . .-. / - .- -.- / - .- -.- / --. --- .-.. .- -.-- . / .- .-.. -- .- -. / .... .- - .- / .- --. . / -... . / -.- .... .- - . .-. / -.. --- .- -.-- . / -- .- -. / -. .- -... --- --- -.. / -... . / -.- .... .- - . .-. / -... --- .-. -.. . / .- .-. --. .- -. - .. -. . / -- --- .... . -- - .- .-. / .- --.. / .... .- -- . -.-- . / .. -. .- / -... . / -.- .... .- - . .-. / --- --- -. / -.-. .... . . --.. .- -.-- .. / -.- . / -.- .... --- -.. . - / -- .. -.. --- --- -. .. / -- .- -.- .... ... --- ... .- -. / .. -. / --. .... --- ...- . / -.-- . / - .- -.- .... .- -.-- --- .-.. .. / -.- . / -- .- -. / -.. .- .-. .- -- / -.- . / -- .. -.. --- --- -. .- -- / -... . .... - .- .-. / .- --.. / -- .- .-.. / -- .- -. .- -- / ...- --- --. --- --- -.. / -.. .- .-. . / ...- .- .-.. .. / .... .- -- .. -. .- -- / -... .- ... .- -- . / -- .- -- -. --- --- -. .-.-.-
پستم یه دفه پاک شد مجبور شدم دوباره بنویسمش!یه جاهاییش یادم رفت ولی سعی کردم مثل قبلی باحال باشه!
تا بعد...