حتما ببینین!حجمش خیلی کمه ولی خیلی باحاله!شیره آلمان شیره!
امشب رفتیم خونه ماماجی اینا!خالهژوری آش درست کرده بود چه آشی!اصن نمیدونی عالی بود!بعدم طبق معمول نوبت من بود که بیام قابلمه رو بلیسم یه خورده تعارف کردم بعد که هیچ کی طرفدارش نبود منم از خدا خواسته قابلمه و بشقابو و ملاقه رو لیس زدم!بشقابه که دیگه برق میزد ولی قابلمه رو اگه بگم برق میزد اغراق میشه!
بعدشم که کلا خوشحال و شاد و شنگول به سان خرگوشی با سبد هویجش در دشتی سبز می چمیدیم برای خودمان!
البت اون آخر ماماجی عزیز یه ضدحال حسابی زدن کلا رفتیم تو فاز غمناک اگه سان خرگوشیشو بخواین به سان خرگوشی که آقا گرگه علاوه بر سبد هویجش قراره دو روز دیگه خودشم یه لقمه چرب کنه!
الانم سوراخ گشتیم در ناحیه دست!توسط مثال زنده و آدم سان آقا گرگه(آبجی خرمو میگم که بزرگتره!)و در ناحیه شکم و کمر وپا و کلا آبکش گشتیم!
ولی خب دارم براش!!!!!!!!!!!!!!!!!
باید منتظر انتقام اژدها باشه!!به سان انتقام امروز ظهر!!!فردا ظهر وقتی خوابه آفگارد و کریتیکال(critical) و تنها گیرش میارم چهار چنگولی میرم تو شکمش انقد قلقلکش میدم تا سر حد مرگ که به سان کوفته،قلقلی بشه بعدم مثل تام 10 چنگولی میرم تک تک موهاشو میکنم بشه مثل گوسپند پشم زده!!!بعلهههههههههه!!!!!!!!!!!!!په چی فکر کردین با خودتون؟!ما اینیم دیگه!
امشب داشتم به یه خاطره ی خوب فکر میکردم یه چیزی مثل همون alternative life تو TVD ولی خب این فرق داشت نه الهامات بود نه توهم که تجربه ش کنم بیشتر تخیل بود ولی انگار که واقعا تجربش کردم چون هم اون روز و هم امشب که بش فکر میکنم همون احساسه خوب بم دست میده در واقع خودم درستش کردم تک تک لحظاتشو،حرفارو،مکان هارو همه و همه رو تصور کردم انگار که واقعا دارم تجربشون میکنم و جزوی از خاطراتمن!من بودم و یه دوست خیلی صمیمی که تو واقعیت وجود نداره آدمش چرا ولی دوست صمیمیم نیستیم تقریبا میشه گفت الان دیگه دوستمم نیس!ولی خب خیلی خوش گذشت کارایی رو کردیم که دوست داشتم با بهترین دوستم بکنم حرفایی که زدیم جاهایی که رفتیم دقیقا همونایی بود که میخواستم چیزی که فکر کنم به هیچ وجه تو این دنیا اتفاق نیفته!خوشحالم که حداقل یک بار حتی تخیلی همچین تجربه ای داشتم دقیقا همونی بود که میخواستم!
پی نوشت:تلاش نکنین بخونین،نمی فهمین!
-.- .... --- -.. .- .. .- / .- --.. .- - / -... . / -.- .... .- - . .-. / - .- -.- / - .- -.- / --. --- .-.. .- -.-- . / .- .-.. -- .- -. / .... .- - .- / .- --. . / -... . / -.- .... .- - . .-. / -.. --- .- -.-- . / -- .- -. / -. .- -... --- --- -.. / -... . / -.- .... .- - . .-. / -... --- .-. -.. . / .- .-. --. .- -. - .. -. . / -- --- .... . -- - .- .-. / .- --.. / .... .- -- . -.-- . / .. -. .- / -... . / -.- .... .- - . .-. / --- --- -. / -.-. .... . . --.. .- -.-- .. / -.- . / -.- .... --- -.. . - / -- .. -.. --- --- -. .. / -- .- -.- .... ... --- ... .- -. / .. -. / --. .... --- ...- . / -.-- . / - .- -.- .... .- -.-- --- .-.. .. / -.- . / -- .- -. / -.. .- .-. .- -- / -.- . / -- .. -.. --- --- -. .- -- / -... . .... - .- .-. / .- --.. / -- .- .-.. / -- .- -. .- -- / ...- --- --. --- --- -.. / -.. .- .-. . / ...- .- .-.. .. / .... .- -- .. -. .- -- / -... .- ... .- -- . / -- .- -- -. --- --- -. .-.-.-
پستم یه دفه پاک شد مجبور شدم دوباره بنویسمش!یه جاهاییش یادم رفت ولی سعی کردم مثل قبلی باحال باشه!
تا بعد...
نمیدونم چی شد یهو به این طرف حسودیم شد!
خب چیکار کنم حسودیم شده دیگه!(البت بهتره بگم حسرت خوردم نه حسودی!)
آخه خداییش موهاش خوبه حالا قیافه اگه نداره که انقدیم بد نیس البت!
قابل توجه کنجکاوان عزیز این جناب یه بازیگر ژاپنی تشریف دارن که تصور نمی کنم چندان مشهور باشه که بشناسیدش خودمم اتفاقی کفشش(!)کردم!
خو آخه تازگیا موهامو کوتاه کردم الان دارم حسرت اون همه مو رو میخورم!موهام تا نزدیکیا کمرم بود آخه الان بعد از اون همه مدت یه ذره از شونم پایین تره!دارم کلی غصه میخورم به خودم لعنت می فرستم!
پی نوشت:یهویی یاد تراندوییل افتادم نمیدونم چرا بعدم یاد لگو!دیشبم تا قبل از خواب داشتم به لگو و تاؤریل(ببخشید به خاطر اینجوری نوشتنش پیدا نکردم رو کیبورد!
بعد از اون جایی که از این دخمل الف بدم میاد کلی داشتم حرص میخوردم به خاطر قضیه اش با لگو!
حالا ولش کن اینم از عکس یارو!(مردم هست قابل توجه اونایی که ممکنه اشتب کنن!
)
خداحافظ وبلاگم
خداحافظ دوستان
خداحافظ دنیای مجازی
توو این مدت خیلی چیز ها از شما یاد گرفتم
اما دیگه کافیه باید برم
اگه خوبی بدی دیدید ببخشید
جزئیات بیشتر در ادامه