...Dear Diary

...Dear Diary

Diaries of a Divergent
...Dear Diary

...Dear Diary

Diaries of a Divergent

از رنجی که میبریم...

درس چون در مغز داغم می رود

می شود فرار و فوری می پرد

بار سنگین فیزیک لج کرده است

اهرم ذهن مـــرا کج کرده است

روز و شب معلوم و مجهول می کنم

ذهن خود را اینگونه مشغول می کنم

این مسائل که فیزیک بر هم زده

مرکز ثقل مرا بر هم زده

جبر و مجهولات آن هم درد است

چهره ام از دست این جبر زرد است

گه گله از دست تانژانت می کنم

گه شکایت از کتانژانت می کنم

گر بخوانی بیست بار این زیست را

ای دریغ هرگز نبینی بیست را

از زبان خارجه آشفته ام

در سرزنگ زبان من خفته ام

قلبم از جغرافیا غمگین شده

بس که کوه دارد دلم سنگین شده

 الغرض ای دوستان من خسته ام

 در کلاس چون مرغکی پر بسته ام

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد