...Dear Diary

...Dear Diary

Diaries of a Divergent
...Dear Diary

...Dear Diary

Diaries of a Divergent

تبریک ولادت! :))))

ولادت امام زمان (عج) رو به همه دوستان عزیز تبریک عرض می کنم!

و امیدوارم همگی امشب شاد و خوشحال باشن!(حداقل واسه یه شب!)


                                  

برین ادامه مطلب فکر نکنم ضرر کنین!

 

 هرچی امشب رفتیم هیچ خبری نبود و همه یا به فکر خوردن بودن و بقیه هم کلا رو اعصاب قصد دارم اینجا یه ذره بهتر از اون بیرون باشه شاید یکذره حال همه بهتر شه(میتونین ادامه بدشانسیا یا  بهتره بگم خرابکاریای امشبمو تو گندنامه بخونین!)

و حالا جشن را شروع می نُماییم!


مسلما همه ی فرشته ها هم امشب شاد و خوشحالن و ما از یه چندتاشون دعوت کردیم تا بیان!

   و


و همین طور از یه گروه نوازنده ماهر تا بیان و این مجلسو شادتر کنن!

بازم هستن... صبر داشته باش!


آقایان کوتوله تشریف فرما می شوند!

و حتی

که خیلی ازشون خواهش کردیم تا بیان!نه این که خیلی جدین!


ما حتی یه گروه رو برای رژه دعوت کردیم!(که از قضا انگار نوازنده هم توشون هس!)


و حتی از چند تا آکروبات ماهرم دعوت شده که تو مهمونی برنامه اجرا کنن!

و حتی چندین و چند گروه اپرا و تکخوانی!

   (تکخوانی)


(اپرا مامان بزرگ بابا بزرگا)


(اپرا خرسی!)


(اپرا خردسال!)


(اپرا روانی!)


(و باز هم اپرا خل و چلا!)


(اپرا خوش خندگان!)


(اپرا جنگل)


(اپرا آدمکی!)


و بقیه هم که می بینید اپرا دانش آموزی تشریف دارن!

اول دخترونه ها!




حالا پسرونه ها!


این سمت چپی انگاری داره جونش بالا میاد،وسطی هم داره خمیازه میکشه احیانا!سمت راستیم به عمود می نگره!(قیافه ها این پسرا موقع خوندن دیدنیه!یه اداهایی در میارن،بیا و ببین از صدتا برنامه طنز خنده دارتر!+جزییات ماجرا در گندنامه!)

پی نوشت:خودم می دونم نصفشون فقط سرودخوانیه نه اپرا!پس لطفا گیر بی خود ندین!(صرفا جنبه طنز داره!)


و آخرین مهمونامون هم تشریف آوردن،البت علاوه بر شما!آخه شما که مهمون نیستی،خودی هستی!(حتی فکرشم نکن از اون حرفا بزنم که شمارو سر ما جاداری و این حرفا...)

جناب خواننده،خانم نوازنده و دخمل گلشون که قراره افتخاری برامون بخونن!

      (پ.ن.پ فکر کردی دخترشون بزرگه!نه خیر این جا از این خبرا نیس!برو چش چر...لا اله الا ال... نگاه کن آدمو مجبور میکنن چه حرفا که بزنه؟!میبینی؟!با توام میگم برو خودتو جم کن!دِ...زشته این کارا!قباحت داره!  ستاد امر به معلوف(معروف!) و نهی از منِۀ کر(همون منکر خودمونه!اینجوری نگاش نکن!)


و همه جارو آذین بستیم!البت با گل!


دو تا پرنده خیلی مهربون هم لطف کردن و اینو برامون آوردن!که خیلی هم زیباست!بازم دستشون درد نکنه که آمدن!


با این گلا هم رو زمین برای مهمونا راه درست کردیم!چون مهمونای ما خیلی خیلی خاص هستن!


این دسته گلم یکی از مهمونای خیلی خاصمون برا ما آورد که دستش درد نکنه خیلی لطف کرد!

این گلم خودم اختصاصی به همتون تقدیم می کنم که امیدوارم خوشتون بیاد!


تازه کلیم بادکنک خوشگل آوردم که این اطراف آویزون کنم!


اهه اهم...هم هم...خب دیگه فکرکنم هرکاری از دستم بر می اومد انجام دادم تا امشب برای همه علاوه بر xubqrfu (تلاش نکنین بفهمین چی گفتم چون نمی فهمین!)شب خوبی باشه!در ضمن هرکیم بگه این دختره خله ازش نمیگذرم!و در آخر امیدوارم پستم لوس نبوده باشه!

.

.

.

صبر کن هنوز تموم نشده اون سخرانیم بود تازه!حالا نوبتیم باشه نوبت کادوهاست!البت من قراره کادو رو بدم نه شما!تا من برم بیارمش شما یه چند تا هورا بکشین!البت نه از اون صدا عجیب غریبا که بعضی دوستان از خودشون درمیارن هم خانومای گرامی و هم آقایون!مثل امشب که آدم احساس می کرد داره حیات وحشو از نزدیک می بینه!(نقل قول مستقیم از شخص شخیص خودمان تو روی یه بنده خدایی تو خیابون اونم همین امشب+ادامه ماجرا را در پست های بعد بخوانید!(همون گندنامه(!)می دونم منتظرشین!نه نیستین؟!آهان فهمیدم منتظر کادوهه این!خو الان میرم چرا هلم میدین؟!امشب به اندازه کافی هلم دادن شما هم آره؟!(پی نوشت در متن(!):چقد پرانتز تو پرانتز شد!خودم یادم رفت باید چند تا پرانتزو ببندم!صبر کنین الان میرم بالا میشمارم...سه ساعت بعد(!)خو حالا فهمیدم!من برم دنبال کادو که دیگه خیلی دیر شد!مردم کارو زندگی دارن،الکی که نیست که!میخوان برن بخوابن شکماشون پره معطلشون کردی!نکنه اصن کادویی درکار نباشه الکی مردمو علاف کردی؟!سرکارن مگه نه؟!نه بابا مگه من مرض دارم مردمو الکی اسکل کنم؟!من تو این محل آبرو دارم!بله!مگه من مثل توام؟!این حرفا چیه میزنی؟!(خود درگیری درونی سارا با سارا(خودش یعنی خودم)!نگرانم نباشین نیازمند دعای شفا هم نیستم از این ادا اطوارا هم جلو کامپیوتر،لپ تاپ،گوشی اصن هرچی دستته در نیار زشته مردم میگن دیوونس! )))

پی نوشت:میدونم الان رفتین ببینین پرانتزارو درست بستم یا نه؟!اِ نرفتین؟رفتین؟اوا واقعا؟؟؟بله بله...

پس هوراتون چی شد قرار بود بکشین؟تا نکشین نمی رم اصن؟خوب شد؟

 


خب حالا شد یه چیزی!اینم از کادو!(نه این نیست!نگران نباشین من هرگز هرگز وقت به شدت گرانبها(!)ی شمارو به خاطر یه همچین چیزی تلف نخواهم کرد!یک ذره تشریف ببرید پایین تر کادوتون رو مشاهده فرمایید!)

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

خب بفرمایید اینم از این کادوی شما!ما اینیم دیگه!ببخشید اسمتون روش نیست نه این که خطم تو آفتاب راه میره نوشتمش یک ذره نور بهش رسیده راه افتادن رفتن معلوم نیس کجا؟بذار دستم بشون برسه دمار از روزگارشون در میارم!(چون این تیکه ها یه خورده خشونتشون بالاست(!)ما هم عین شبکه نمایش که واسه هرچی ساعت11پخش میشه +14 یا نمیدونم شایدم- 14بود(پیریه و آلزایمر چه کنیم دیگه)میذاره ماهم از همین حالا این قسمت رو همون -+ 14 اعلام میداریم لطفا اگه هنوز نخوندن،نخونن! با تشکر مدیریت وبلاگ(به قول یکی که من میشناسم ولی شما نوچ!و اگه این جا بود که من باید فرار میکردم!))

و هدیه اختصاصی هم که بماند برای روزی دیگر!

به قول همون بابا تو اون برنامه مشاعره کانال 7 تا لختی دیگر که شما سرگرم جرواجر نمودن(×!)کاغذ کادوی نازنین من هستین(کاغذ کادو کجایی که یادت بخیر!)من آرزو ها و دعاهای خوبم رو واستون می کنم و بعدش پاشید برید سر خونه زندگیتون شما کارو زندگی ندارین یک ساعت بیشتره این جایین؟!تا ما هم برویم لالا که بسی بس خسته از زمین متر نمودن و دریغ از یه جرعه شربت یا تکه ای شیرینی چه برسد به آش رشته یا شام کباب کوبیده با زرشک پلو با مرق(! از آثار خستگی و گرسنگی)هستیم!


و اینم بیان احساسات و آرزو های بی شایبه ما در دو تصویر!


پایان جشن رو اعلام میداریم!میتونین برین خونه هاتون!اگرم که بیکارید بشینید همین جا تو تنهایی واسه خودتون خوش باشید!

بدرود و شب خوش!و امیدوارم لحظات خوبی رو با ما سپری کرده باشین!

سارا(میدونم میشناسیدم!من متعلق به همتونم!)


فقط چند لحظه بمونین تا این همه صبر کردین ازتون با شیرینی و آبمیوه پذیرایی بشه!به ما که نرسید حداقل شما به یه نوایی برسین!(میدونم الان دارین با خودتون میگین به این میگن یه جشن واقعی!البت تعریف از خود نباشه یه وقت!)


شیرینیا دسته دسته روی میزا نشسته...(ببخشین!!!یه لحظه جوگیر شدم!شما به بزرگی خودتون ببخشین!)

اینم از آبمیوه!اوناییم که آب میخوان آب سردکن یه خورده اون ور تره!(دنبال مشروبات پشروبات(!)الکلی ملکلی(!) که نبودید یه وقت!نچ نچ نچ!زشته!حیا کن!برو دهنتو زود آب بکش برگرد!زود گفتم!)

                                                        

اینم از کیک یزدی(! میدونم!کلا زیر سوال بردمش!) خودمون(!)واسه اونایی که شیرینی خشک دوس ندارن!(بله ما فکر همه جارو کردیم!)

و اینم شیرینی ای برای تمامی سلیقه ها!


تا شما سرگرم هستین!من از همین جا(پشت تریبون!) با همگی خداحافظی می کنم و نصف شب همگی بخیر!

(پی نوشت:اگه غلط املایی جایی هست،شما به بزرگی خودتون ببخشین!بذارین به پای خستگی و خواب آلودگی!)


نظرات 1 + ارسال نظر
ضحی جمعه 30 خرداد 1393 ساعت 11:56

چه جالب! خیلی قشنگن!

مرسی!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد